شنبه, ۱۱ آبان ۱۳۹۲، ۰۲:۳۰ ق.ظ
ایمان
این صفحه و این صفحه؛ یکی از خصوصیتهایی که توی این آدم دیدم ایمان بود. emacs کار هم بود البته :)
منظورم از ایمان، اعتقاد قلبی به درستی یک امر هست که منجر به عمل در راستای اون میشه؛ این امر میتونه خدا پیامبر باشه یا یک ارزش انسانی مثل انصاف و راستی و صداقت و ...
درصد قابل توجهی از آدمهایی که اخلاق و رفتارشون رو میپسندم، آدمهای باایمان قوی هستن. اثرات مثبت زیادی رو توی رفتار و سبک زندگیشون دیدم که بهخاطر ایمانشون هست. این من رو ترغیب میکنه که برای رسیدن به اون اثرات مثبت هم که شده آدم باایمانی باشم.
ایمانی به درد میخوره که اونقدر قوی باشه که منجر به عمل راسخ بشه! و اون عمل چون در راستای ایمان هست، ایمان رو تلقین میکنه و این باعث میشه «ایمان» و «عمل» در یک چرخهی بینهایت مدام همدیگه رو تقویت کنن. راههایی که تا الآن توی آدمهای با ایمان قوی برای رسیدن به ایمانشون دیدم:
منظورم از ایمان، اعتقاد قلبی به درستی یک امر هست که منجر به عمل در راستای اون میشه؛ این امر میتونه خدا پیامبر باشه یا یک ارزش انسانی مثل انصاف و راستی و صداقت و ...
درصد قابل توجهی از آدمهایی که اخلاق و رفتارشون رو میپسندم، آدمهای باایمان قوی هستن. اثرات مثبت زیادی رو توی رفتار و سبک زندگیشون دیدم که بهخاطر ایمانشون هست. این من رو ترغیب میکنه که برای رسیدن به اون اثرات مثبت هم که شده آدم باایمانی باشم.
ایمانی به درد میخوره که اونقدر قوی باشه که منجر به عمل راسخ بشه! و اون عمل چون در راستای ایمان هست، ایمان رو تلقین میکنه و این باعث میشه «ایمان» و «عمل» در یک چرخهی بینهایت مدام همدیگه رو تقویت کنن. راههایی که تا الآن توی آدمهای با ایمان قوی برای رسیدن به ایمانشون دیدم:
- بعضی از آدمها ادعا میکنن که ایمانشون رو بهواسطه یقین عقلی (استدلالی) کسب کردن؛ به این آدمها قبطه میخورم. این ایمان رو اسمش رو میذارم ایمان کامل.
- بعضی از آدمها با درست فرض کردن یکسری ریزهکاریها که واقعا بهنظر میاد درست باشن ایمانشون رو کسب کردن؛ یا شاید اعتماد کردن به یقین عقلی افراد دیگر و شاید اونقدر نیازی به اثبات با جزییات برای خودشون ندیدن و همون میزان اطلاعاتی که داشتن براشون قانع کننده بوده. مثل ایمان به خدا یا حقانیت نظام جمهوری اسلامی. ولی اونقدر محکم و قوی در راه این ایمانشون عمل کردن که ایمانشون قوی شده و اون چرخه ایجاد شده. این نوع ایمان رو اسمش رو میذارم ایمان مهندسی.
- بعضی از آدمها با درست فرض کردن چیزهایی که به نظر هم نمیاد درست باشن ایمانشون رو کسب کردن! مثلن ایمان به قانون جذب یا ایمان به فرادرمانی. این آدما حرفشون اینه که چیکار داری چرا، تو عمل کن اگه نشد بگو غلطه. و افرادی که توشون با ایمان میمونن طبیعتا اونهایی هستن که عمل کردن و غلط در نیومده. اما مسالهای که بعضا در اینجور ایمانها دیدم اینه که اگه یکی عمل کنه و اون اتفاقی که باید میافتاد نیافته میگن ایمانش قوی نبوده !! و ایمانشون رو از دست نمیدن چون هنوز برای خودشون اون اتفاقی که باید بیافته میافته. اسم اینها رو میذارم ایمان تجربی.
- بعضی از آدمها ایمان دارن ولی هرچی ازشون پرسیدم چرا ایمان داری نگفتن :| امیدوارم یه روزی بفهمم :) اسم اینها رو میذارم ایمان مجهول.
من فعلا در وضعیت ایمان مهندسی (از نوع ضعیفش، نه قوی!) بهسر میبرم. تنها نوعی از ایمان که فعلا برای من قابل قبول هست، ایمان کامل هست. برای همین خیلی سعی در قوی کردن ایمان مهندسیم نمیکنم و میخوام بیشتر انرژی بذارم برای رسیدن به یقین عقلی. امیدوارم که بشه.
۰ نظر
۱۱ آبان ۹۲ ، ۰۲:۳۰